برای هزاران سال ، انسان بصورت شکارگر-خوراک جو گذران میکرد. در نظر انسانهای آن دوران، برخلاف آنچه که انسان امروزی تصور میکند، همه چیز برای مصرف انسان خلق نشده بود! چرا که تامین خوراک کار آسانی نبود و برای شکار و حتی تامین خوراک از گیاهان باید روزهای متمادی راهپیمایی و کار سخت انجام میشد.
اما پس از انقلاب کشاورزی، هوش انسان و سکونت در یک مکان دائمی دست به دست هم دادند تا انسانها برای تامین خوراک خود کاری انجام دهند که حتی از چگونگی و چرایی آن بی خبر بودند.
آنها تنها از روی تجربه، گیاهان و جانوران وحشی را انتخاب و اقدام به زادگیری گزینشی از آنهایی میکردند که محصول مصرفی بیشتری تولید میکردند. پس از هزاران سال نتیجه این شد که انسان با غرور اعلام کند همه چیز برای مصرف او بوجود آمده است!در حالی که طبیعت کوچکترین اهمیتی برای انسان و نیازهای او قائل نیست.
اگر گیاه ذرت امروز این چنین رشد میکند، نتیجه تغییراتی است که انسان بر این گونه اعمال کرده است. اگر گیاه کلم امروزه در چندین شکل مختلف مورد مصرف قرار میگیرد نتیجهء انتخاب مصنوعی به دست انسانهای گذشته است. اگر گاوهای اهلی به حجم زیاد شیر تولید میکنند و یا مرغهای اهلی با تمام توان تخم برای مصرف انسان تولید میکنند، حاصل گزینش مصنوعی این حیوانات به دست انسان است.
تمام آنچه انسانِ امروزی با این گمان که طبیعت برای زندگی راحت در اختیار او گذاشته مصرف میکند و به خود میبالد که این چنین یکه تازِ طبعیت است، حاصل انتخاب مصنوعی و محصول تلاش انسانهای پیشین است. هیچ یک از این گیاهان، از گندم گرفته تا ذرت و موز در قالب گیاه وحشی و طبیعی، نه ارزش خوراکی چندانی دارند و نه محصولی این چنین پربار
و هیچ یک از حیوانات اهلی، از گاو گرفته تا گوسفند و مرغ و اسب اگر تحت فرایند انتخاب مصنوعی قرار نمیگرفتند استفاده امروزی را برای انسان نداشتند.
طبیعت ذره ای برای نیازهای انسان و حتی وجود انسان اهمیت قائل نیست !